روزی پسری خوشچهره در حال چت کردن با یک دختر بود. پس از گذشت دو ماه، پسر علاقه بسیاری نسبت به او پیدا کرد. اما دختر به او گفت: «میخواهم رازی را به تو بگویم.» پسر گفت: «گوش میکنم.» دختر …
بیشتر بخوانید(امیدوار بودن)
داستان کوتاه آموزنده تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتن تا ببینن چند ساعت دوام میارن ، حداکثر زمانی رو که تونستن دوام بیارن ۱۷ دقیقه بود. سری دوم موش ها رو با توجه به اینکه …
بیشتر بخوانیدداستان كوتاه
درب مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت درب را شکستی! بیا تو. درب باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی ناراحت بود به طرف دکتر آمد و گفت : آقای دکتر! مادرم! مادرم! و در حالی که …
بیشتر بخوانید