شاهکارهای ارزشمند “پترکارل فابرژه Peter Carl Faberge” هنرمند جواهرساز روسی در قرن بیستم اساس و بنیان صنعت جواهرسازی را به طورکلی دگرگون کرد. از جمله سایر رهاوردهای سالهای اول قرن بیستم سیر صعودی استفاده از قطعات شیشهای در ساخت زیورها بود که در واقع نوعی گذر از موادی به مواد دیگر به حساب میآید. هر چند در این دوره استفاده از مواد فسیلی در ساخت جواهرات از سایر مواد پیشی گرفت، اما قطعات شیشهای جایگاه خود را به عنوان مهمترین ماده مصرفی در هنر جواهرسازی اروپا همچنان حفظ کرد. منطقه”بوهمیا Bohemia ” به سبب تولید قطعات شیشهای، به کمک ماشینهای “سواروفسکی”، تبدیل به اصلیترین قطب تامین این ماده در قرن بیستم شد. سبک سست و بیجان “آرنوو Art Nouveau”در اوایل قرن بیستم جانی تازه گرفت و صنایع دستی غرب را تحت تاثیر قرار داد.
“شارل رنه لالیک Charies Rene “که آثار شگفت انگیز موسوم به “اُبژه دار Objet dArt” و سایر جواهرات فوقالعاده زیبا را خلق کرد، بنیانگذار جواهرسازی به سبک آرنوو بود. این سبک با شروع جنگ جهانی اول به ناگهان متوقف شد. در این قرن نوع دیگری از صنعت جواهرسازی مطرح شد که عبارت بود از “طراحان مد”. آثار هنری این طراحان که اغلب از سنگهای ارزان قیمت و گاهی از مواد قیمتی ساخته میشد، بهطورمعمول حاصل ذوق و سلیقه شخصی بود تا محصول یک کار مدرن و پیشرفته. نخستین کسی که در این مسیر گام نهاد، جواهر ساز هنرمندی به نام “کوکوشانل Coco Channel” بود. وی در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۶۰ با نگرشی نو اقدام به ساخت زیورهای آویختنی با الهام از آثار و نمادهای طلسم گونه که تقلیدی اغراقآمیز از نمادهای واقعی بود،کرد و زیورهایی چون آبشارهای مروارید را که در روز مورد استفاده قرار میگرفتند، ساخت.
شانل معتقد بود که زنان باید از جواهرات بدل استفاده کنند، بهویژه اگر مبین استقلال و برخلاف آداب و سنتهای گذشته باشد. دومین مروج این هنر”السااسکیا پارلی Elsa Schiaparelli” بود. او انواع گلها، پرهای پرندگان، قطعات چینی و حتی پوست را در کنار قطعات شیشهای مورد استفاده قرار میداد. طرحهای او با تاثیرپذیری از احساسات درونی و عواطف “کولیانه” و نیز با الهام از مکتبهای جدید هنری نظیر فوتوریسم، سورئالیسم و نئوکلاسیسم از یک سو و هنر سیاهپوستان آمریکا از سوی دیگر شکلگرفتهاند. اسکیاپارلی در ساختن برخی زیورها، از آثار کلاسیک دوستان هنرمند خود الهام گرفته است. گوشوارههای “سالوادر دالی” و سنجاق سینه مدل چشمی “ژان کوکتوJean Cocteau ” از آن جملهاند.
تا اواخر دهه ۱۹۳۰، جلوههای سوررئالیستی و غریب پردازی سبکهای “سوررئالیسم” و “کویرکی Qirky ” بازار جواهرات را در اختیار داشتند. در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تکنیک جدید برجستهکاری روند جواهرسازی نو را شتاب بیشتری بخشید. در دهه ۱۹۲۰ زیورهای برجسته از نوع “بک لایت Bakelite” با استقبال فراوانی روبه رو شد. این زیورها که اغلب به شکل حیوانات و انواع گلها در تاریخ جواهرسازی متداول بود، ساختهمیشد.
زیورهای برجسته به دلیل سطوح صیقلی و اشکال و پیکرههای زیبای روی آن و نیز بهرهمندی از رنگهای قوی شیشه مورد توجه و استقبال مصرف کنندگان ثروتمند قرار گرفت. طبقه کارگر نیز از زیورهای برجسته استفاده میکردند، اما از نوع ارزان قیمت آن. جواهرسازانی چون “هنکل Henkel”، “گروس”، “اسکیاپارلی” و”لالیک Lalique” آثار زیبایی را در زمینه زیورهای برجسته از خود برجای گذاشتهاند.
در خلال این قرن شیوه “آردکوArt Deco ” رفته رفته تبدیل به نوعی سبک در ساخت و تولید زیورهای آویختنی شد و در کنار شاهکارهای فوقالعاده با ارزش جواهر سازان پاریسی چون “کارتیه“، هنرمندان اقدام به ساخت زیورهایی چون سنگهای باریک برزویی یا نمادهای سیاحتی مانند ترنهای مسافرتی، قایق و هواپیما برای تامین خواست آرایشی خانمهای مد پسند کردند.
ظهور نهضت هنری “باوهاوس” و عصر به اصطلاح “جاز” موجب رواج زیورهای کرومی به شکلهای هندسی شد. کشف قبر“توتانخامون”» در سال ۱۹۲۲ در مصر تاثیر بهسزایی روی این سبک طراحی گذاشت در حالی که پاریس در ارائه مدهای مختلف در زمینه زیورها همچنان پیشتاز بود. ساخت زیورهای آویختنی در ایالات متحده آمریکا، بهدنبال ورشکستگی مالی “وال استریت” در سال ۱۹۲۹، تبدیل به یک صنعت رو به رشد شد. این تحول مهم از سبک آردکو، صنعت فیلم سازیهالیوود و نوعی تجددگرایی درهنر که از سوی رسانههای گروهی بلوک سرمایه گذاری تبلیغ میشد بود.
اگرچه ساخت و تولید زیورها در اروپا با شروع جنگ جهانی دوم متوقف شد، در عوض در آمریکا با گامهای سریعتر به رشد و توسعه خود ادامه داد. صنعت جواهرسازی در دهه ۱۹۵۰ متاثر از بینش “کریستین دیورChristian Dior” بود. آثار هنری او بیشتر با بهره گیری از ترکیب محافظه کارانه شیشههای رنگی و حفظ ارزشهای سنتی آن ساخته شدهاند. “میریامهاسکل Miriam Haskell”، “هوبه وهاهتی کارنگی. Hobe & Hattic ” از جمله طراحان مشهور این دوره بودند.
انقلاب جوانان در دهه ۱۹۶۰ چهره جدیدی از این حرفه را به جهانیان معرفی کرد. تلفیقی از دستاوردهای هنر نو و تکنولوژیک در زمینه برجسته کاری، اساس کار هنرمندانی چون “پاکو رابان Paco Rabanne”را در خلق آثاری به شیوه “آپ آرت” تشکیل میدهد.
“رایان” با استفاده از حلقههای مثلثی برجسته به رنگ روشن و حتی شفاف اقدام به ساخت قطعات بزرگ و ساده هندسی کرد. ترکیب بندی رنگها و حرکت در قسمتهای مختلف آثار او بیشتر القای نقاشیهای “آپ – آرت Op – art ” را میکند. شاید در این دوران نخستین زیورهای پستمدرنیسم که به دست “کنت جی لین Kenneth Jay Lane” ساخته شده، ترکیب اغراق آمیز سنگهای قیمتی با نمادهای بزرگ حیوانات در این برهه سبکهای تاریخی صنعتی جواهرسازی در غرب را با نوعی تمسخردگرگون کرد. “کنت جی لین” با استفاده از قطعات شیشهای، پوست مار و قطعات برنزی قدیمی، گل سینههایی به شکل سرحیوانات میساخت که ضمن ارزان قیمت بودن بسیار بدیع جلوه میکرد.
تغییر سبک هنری در دهه ۱۹۷۰ موجب تغییر در سبک جواهرسازی از مکتب “فوتوریسم” به سبک “نوستالژیک Nostalgic “شد و در نتیجه علاقه به زیبایی و ارزش گلها، تعالیم مکتب “هیپیها” و نمادهای قومی تجدید شد. آزادی بهکارگیری مواد و شیوههایی که در میان هنرمندان جواهرسازی در اوایل این قرن رواج داشت، در این دوره نیز در میان گروه وسیعی از سازندگان صنایع دستی و جواهرات گسترش یافت. جواهراتی که طراحان پاره وقت جواهر ساان در کارگاههای خانگی تهیه میکردند، بخش وسیعی از بازار این صنعت در فروشگاهها و گالریهای اروپا را به خود اختصاص داد و در دسترس عام قرار گرفت.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ سبک “پانک” از راه رسید، که در واقع آخرین فصل از طراحی جواهرات در اروپا به حساب میآید. به دنبال ظهور این سبک بود که زنجیر دوچرخه، تیغ اصلاح، صلیبهای فلزی و سنجاق قفلیها به جرگه زیورهای شخصی پیوستند. طراحان جواهرات دهه ۱۹۸۰ سبک پیشتاز خود را با خلق آثاری مشخص و مستقل از روند هنری زیورها و پوشاک و در عین حال دارای هماهنگی و همخوانی با آنها عرضه کردند.
بهطورمثال”مایکل دناردو Michael de Nordo ” مجسمههای مینیاتوری خود را از پیچ و مهره و چرخ دندهها ساخت. “جان ویندJohn Wind ” موفقیت شایانی در ساخت دستبندهایی از اتصال صفحات گوناگون ساعتهای مچی کسب کرد. “بیلی بوی” با استفاده از پلاستیک، سنگهای نتراشیده و رنگهای تند به خلق آثار برجسته و زیبایی دست زد و “آندرولوگان Andrew Logan”با استفاده از آیینهها و شیشههای شکسته و سنگهای رنگی روکوب طلا واشیای استفاده شده در دهه ۱۹۸۰ آثاری خلق کرد که تحسین همگان را بر انگیخت.
شیشه و سرامیک
از میان مواد اولیه مورد استفاده طراحان جواهر، شیشه و سرامیک نه تنها ارزانتر بلکه دارای کاربرد بیشتر است. از مهرههای شیشهای و سرامیکی در ساخت انواع زیور، گردنبند تک مهرهای تا النگوها و خلخالهایی استفاده میکنند که در آنها مهرههایی به شکل دانه کار شدهاست. مهرههای شیشهای و سرامیکی از روزگاران دور تاکنون در ساخت زیورها مورد استفاده بوده، به طوری که “تغییرات کوچک تمدن” و “مشتی کوچک” از تاریخ لقب گرفته و همواره با پیشرفتهای تکنولوژیکی و اقتصادی تمدن در ارتباط نزدیکی بودهاند.
شیشه
اولین مهرههای شیشهای از غرب آسیا بهدست آمده و به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح منسوب است. اما استفاده از این مهرهها تنها از سال ۱۴۰۰ قبل از میلاد در مصر رواج یافت. مصری ها علاقه زیادی به شیشههای قطور و مات داشتند و آنها را رنگ میزدند تا شبیه فیروزه و سنگ لاجورد شود. ولی فینیقیها که شاید سازندهزیباترین مهرهها و آویزهای شیشهای دنیای کهن باشند، شیشههایی به شکل سرانسان و حیوانات در اندازههای کوچک میساختند. در اواخر قرن دوم و سوم قبل از میلاد، فنون ساخت شیشه طراحی، سایش و قالب سازی را برمیگرفت. لوله دم را رومیان اختراع کردند و تولید انبوه مهرههای شیشهای آغاز شد.
جواهرسازان قدیم مهرههای شیشهای بسیار پرکاری تولیدمیکردند که “مهرهچشم”، “مهرههای چند وجهی” و “مهرههای چند تکه”از آن جمله است. مهرههای چند تکه که از کنار هم قرار دادن پلاکهای متعدد یا سطوح زاویه دار، ساخته شدهاست و از برش شیشه طرحدار بهدست میآید. این شیشه عصایی شکل با گداختن چند لایه شیشه به رنگهای مختلف با هم، در درون کوره بهنحوی ساخته میشود که طرح حلقههای هم مرکز و هم رنگ در تمام طول عصا پخش شود.
در قرن چهاردهم، ونیز مهمترین تولیدکننده مهرههای شیشهای جهان بود و مهرههای شیشهای ونیز در سراسر جهان خریدار داشت. از مشهورترین مهرههای ونیزی میتوان از” شورونchevron” و مهرههای “هزار تکه millefiori” نام برد که با استفاده از روشهای پیچیدهای ساخته میشدند . در مرحله تولید یک کرهتوخالی از شیشه مذاب به دو صفحه فلزی با میلههایی وصل شده بود که دو مرد که هر کدام یک طرف طناب در دست داشتند به دو سوی مخالف حرکت میکردند و کره را از دو سو میکشیدند تا به شکل عصای تو خالی درآید. سپس از محفظه شیشهای تو خالی هزاران مهره میبریدند.
سومین تحول عمده در ساخت زیورهای شیشهای در دورهانقلاب صنعتی به وقوع پیوست. برش دادن مهرهها و نیز نصب سنگ بر مهرهها در انگلستان، فرانسه و بوهم آلمان توسعه یافت، که الماس و انواع سنگهای قیمتی تراشدار را تقلید میکردند.
ابداع شیشه رنگینکمانی توسط تیفانی منجر به ساخت مهرههای جدید، قبل از قرن بیستم شد و ساخت زیورهای شیشهای قالبگیری شده همراه با سبک برجستهکاری سنگهای قیمتی در قرن نوزدهم رواج یافت.
مهرههای شیشهای هنوز در سراسر جهان کاربرد دارد. آفریقاییها و سرخپوستها مهرههای اروپایی را با سنت رنگآمیزی و طراحی جواهرات خود تلفیق میکنند و بر این عقیدهاند که مهرههای “بودومBodom” آفریقایی که در لغت به معنای” پارس کردن ” است صاحبش را از خطر آگاه میکند. این مهرهها از خاک، و اغلب پودر شیشه بازیافت شده است.
نوعی دیگر مهره مشهور ژاپنی و کرهای به شکل ویرگول است که “ماگاتاما magatama” نامیده میشود. چینیها همواره مهرههای پیچیدهای میساختند از قبیل مهرههایی با نقشهای ظریف حیوانات که بر شیشه شفاف و زینت یافته با مارپیچ خشدار از شیشه آبی حک شدهبود.
سرامیک
اولین مهرههای سرامیکی را به قرن ششم پیش از میلاد نسبت میدهند. یعنی زمانی که مصریها مهرههای لعابدار میساختند. هر چند که ساخت زیورهای سرامیکی از حرفههای قدیمی جهان است. اما تا قرن نوزدهم سرامیک کم ارزشترین ماده در جواهرسازی اروپا به شمار میرفت. درحالی که چینیها دیر زمانی مهرههای چینی بینظیری با رنگهای مینا و حاشیه طلاکوب میساختند، در “پرو” ساخت مهرههای رنگارنگ، با نقش منظرهها و چهره حیوانات رایج بود. آفریقاییها طبق سنت، سفال را به شکل مهره درمیآورند و بین دو انگشت میغلطانند سپس با ناخن بر روی آن نقش میاندازند و بعد آن را در آفتاب خشک میکردند. ولی در “یونان” مهرههای بدون آهک را با دست شکل میدهند و با نقشهای گل و گیاه تزیین میکردند.
در اروپای قرن نوزدهم، خاک چینی به صورت مادهای بسیار باارزش برای ساخت زیورهایی مانند نقش برجستههای مدالی، مهره، آویز و دستبند درآمد. “روزنتالRosenthal”، “میسنMeissen” و آثار چینی سلطنتی در “برلین” و “وج وودWedgwood” انگلستان به تولید زیورهای چینی رنگ شده با دست میپرداختند. از سال ۱۹۲۰ مهرههای سفالی ایتالیایی با لعاب قلعی مزین به عبارت مذهبی بر روی لباس کشیشها دوخته میشد.