عشق واقعی | جواهری بینا-بروزرسانی:۱۴۰۴-۰۴-۲۲

عشق واقعی

چکیده مطلبـــــ :

روزی پسری خوش‌چهره در حال چت کردن با یک دختر بود. پس از گذشت دو ماه، پسر علاقه بسیاری نسبت به او پیدا کرد. اما دختر به او گفت: «می‌خواهم رازی را به تو بگویم.»

پسر گفت: «گوش می‌کنم.»
دختر گفت: «پیتر من می‌خواستم همان اول این مساله را با تو در میان بگذارم اما نمی‌دانم چرا همان اول نگفتم، راستش را بخواهی من از همان کودکی فلج بودم و هیچوقت آنطور که باید خوش قیافه نبودم. بابت این دو ماه واقعاً از تو عذر می‌خواهم.»
پیتر گفت: «مشکلی نیست.»
دختر پرسید: «یعنی تو الان ناراحت نیستی؟»
پیتر گفت: «ناراحت از این نیستم که دختری که تمام اخلاقیاتش با من می‌خواند فلج است. از این ناراحتم که چرا همان اول با من رو راست نبود. اما مشکلی نیست من باز هم تو را می‌خواهم.»
دختر با تعجب گفت: «یعنی تو باز هم می‌خواهی با من ازدواج کنی؟»
پیتر در کمال آرامش و با لبخندی که پشت تلفن داشت گفت: «آره عشق من.»
دختر پرسید: «مطمئنی پیتر؟»
پیتر گفت: «آره و همین امروز هم می‌خواهم تو را ببینم.»
دختر با خوشحالی قبول کرد و همان روز پیتر با ماشین قدیمی‌اش و با یک شاخه گل به محل قرار رفت. اما هر چه گذشت دختر نیامد. پس از ساعاتی موبایل پیتر زنگ خورد.
دختر گفت: «سلام.»
پیتر گفت: «سلام پس کجایی؟»
دختر گفت: «دارم می آیم. پیتر از تصمیمی که گرفتی مطمئن هستی؟»
پیتر گفت: «اگر مطمئن نبودم که به اینجا نمی‌آمدم عشق من.»
دختر گفت: «آخه پیتر…»
پیتر گفت: «آخه نداره، زود بیا من منتظر هستم.» و پایان تماس.
پس از گذشته دو دقیقه یک ماشین مدل بالا که آخرین دستاورد شرکت بنز بود کنار پیتر ایستاد. دختر شیشه را پایین کشید و با اشک به آن پسر نگاه می‌کرد. پیتر که مات و مبهوت مانده بود فقط با تعجب به او نگاه می‌کرد. دختر با لبخندی پر از اشک گفت سوار شو زندگی من. پیتر که هنوز باورش نشده بود، پرسید: «مگر فلج نبودی؟ مگر فقیر و بد قیافه نبودی؟ پس…»
دختر گفت: «هیس، فقط سوار شو.»
پیتر سوار شد و رو به دختر گفت: «من همین الان توضیح می‌خواهم.»

این را نیز بخوانید: دفتر كار خانگي

عشق

آری آن دختر کسی نبود جز آنجلینا بنت، دهمین زن ثروتمند دنیا که بعد از این جریان در مطبوعات گفت: «هیچوقت نمی‌توانستم شوهری انتخاب کنم که من را به خاطر خودم بخواهد زیرا همه از وضعیت مالی من خبر داشتند و نمی‌توانستم ریسک کنم. به همین خاطر تصمیم گرفتم که با یک ایمیل گمنام وارد دنیای چت بشوم. سه سال طول کشید تا من پیتر را پیدا کردم. در این مدت طولانی به هر کس که می‌گفتم فلج هستم با ترحم بسیار من را رد می‌کرد. اما من تسلیم نشدم و با خود می‌گفتم اگر می‌خواهم کسی را پیدا کنم باید خودم را یک فلج معرفی کنم. می‌دانم واقعاً سخت است که یک پسر با یک دختر فلج ازدواج کند. اما پیتر یک پسر نبود… او یک فرشته بود.

عشق
انسان در طول زندگی برای چهار چیز تلاش میکنه
۱- اسمم بلند باشد
۲- لباسم قشنگ باشد
۳- خانه ام زیبا باشد
۴- سواریم مدل بالا باشد
ولی بعد ازمرگش:
اسمش میشه میت
لباسش میشه کفن
خانه اش میشه قبر
و سواریش میشه تابوت… !!! ؟
ای انسان چه چیزی تورا مغرور کرده؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

[metaslider id=13900]

امتیاز مقاله :
5/5
مطالب مرتبط
تسبیح ام البنین

تسبیح ام البنین و خواص آن

آنچه در این مقاله می‌خوانید [ پنهان‌سازی ] برای مشاهده انواع تسبیح در سایت جواهری بینا کلیک کنید ام البنین کیست؟ توسل به ام البنین خواص تسبیح ام البنین متن

ادامه مطلب »
حدید صینی

«حدید صینی» چیست و آیا بر اساس روایتی از امام زمان(عج)؛ به دست کردن انگشتر آهنی در نماز مکروه است؟

حدید صینی به‌عنوان یک ماده با ویژگی‌های خاص و کاربردهای متنوع، در فرهنگ و هنر ایرانیان و مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارد و همچنان در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ادامه مطلب »
خرید انگشتر فیروزه نیشابوری مردانه

خرید انگشتر فیروزه نیشابوری مردانه

در این مقاله جامع به بررسی همه‌جانبه خرید انگشتر فیروزه نیشابوری مردانه پرداخته‌ایم؛ از خواص معنوی و فیزیکی فیروزه گرفته تا راهنمای تشخیص اصل بودن، مدل‌های محبوب و نکات خرید

ادامه مطلب »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید