انگشتر سلیمان نبی

بر اساس تالمود، انگشتر سلیمان نبی با شِم ها مِفورِش، نام وصف ناپذیر خدا حکاکی شد. محققین دنیای اسلام می گویند که این انگشتر دربرگیرنده «والاترین نام خدا» به همراه چهار سنگ جواهر بود که توسط فرشتگان به سلیمان داده شد.

در منابع اسلامی، گفته می شود که این جواهرات با نوشته ها و حکاکی هایی احاطه شده بودند. اولین جواهر به سلیمان قدرت سلطه بر بادها را می داد و نوشته آن «قدرت و عظمت از آن خداست». دومین جواهر به او قدرت سلطه بر پرندگان و جانوران را می داد و متن آن این بود: «بگذارید همه موجودات زنده خدا را پرستش کنند».

سومین جواهر به او قدرت غلبه و سلطه بر زمین و آب را می داد و بر روی آن نوشته بود: «بهشت و زمین در خدمت خدایند». چهارمین جواهر به او قدرت سلطه بر جن را می داد و بر روی آن حک شده بود: «خدایی به جز الله و پیامبری جز محمد (ص) نیست» (البته حضرت محمد (ص) تا قرن ها پس از اینکه فرشتگان این جواهرات را برای سلیمان نبی آوردند متولد نشده بود).

این انگشتر به عنوان یک مهر برای مهر کردن نامه ها و فرامین به سلیمان خدمت می کرد. اما منبعی نیز برای قدرت های فوق طبیعی او بود. با این انگشتر سلیمان قادر بود باد را به سلطه درآورده و با قالیچه پرنده خود پرواز کند. او می توانست با حیوانات و حتی گلها ارتباط برقرار کند. اما مهم ترین استفاده آن مربوط به اجنه بود. سلیمان می توانست این موجودات فرازمینی را به خود فرا خواند و آنان را مجبور اطاعت از فرامین خود کند. حتی می توانست جن ها را از بدن های تسخیر شده براند.

اما آیا انگشتر سلیمان نبی واقعا شامل جواهراتی بود که فرشتگان به او داده بودند؟ نیکلاس روریچ یک عارف روس تبار که در دهه ۲۰ میلادی به تبت سفر کرده بود، بیان داشت که این انگشتر شامل یک قطعه سنگ چینتامانی (سنگ آرزو) می باشد. این سنگ باستانی (به صورت یک تکه مولداویت با خطوط درخشان) در یک صومعه در تبت قرار داشت که روریچ دیده بود. راهب بزرگ قطعه ای از این سنگ را به او هدیه داد مشخص شد که این سنگ توسط پیام رسانی از صورت فلکی شعرای یمانی به زمین آورده شده است. راهب بزرگ گفت که یک قطعه دیگر از آن به امپراتور تازلووو از آتلانتیس و دیگری به سلیمان نبی داده شد.

بنابراین ممکن است این انگشتر شامل قطعه ای از سنگ چینتامانی باشد. چیزی که نداشت در واقع به اصطلاح خاتم سلیمان بود. خاتم سلیمان به صورت یک شش ضلعی یا ستاره پنج پر بوده و نماد جادویی «برتری همتراز» می باشد. اما تا قرون وسطا بر روی طلسم هایی که به نوعی مرتبط با سلیمان نبی و انگشتر او بودند مشاهده نشد.

یک وصف دیگر نیز در مورد این حلقه به ما رسیده است. در یک داستان عامیانه به زبان ییدیش که به شرح زیر است:

روزی سلیمان نبی بر تخت خود تکیه زده بود که تصمیم گرفت بنایا، فرمانده گارد سلطنتی باید درس تواضع بگیرد. بنابراین بنایا را فراخواند و به او ماموریتی غیر ممکن داد: من شایعاتی در مورد یک انگشتر حیرت انگیز شنیده ام که قدرتی منحصر به فرد دارد. زمانی که شخص اندوهگینی به آن بنگرد، شاد می شود. اما زمانی که شخص شادی به آن می نگرد غمگین می شود. این انگشتر را پیدا کن و نزد من بیاور.

بنایا به جستجوی انگشتر رفت. شهر به شهر به دنبال آن گشت. اما هیچ کس راجع به چنین انگشتری چیزی نمی دانست. او دیگر ناامید شده بود تا اینکه یک سمساری دید که فروشنده اش دم در آن نشسته بود. بنایا به او نزدیک شد و در مورد انگشتر پرسید.

«انگشتری که شخص شاد را غمگین و شخص غمگین را شاد می کند». فروشنده گفت: «بیا تو».

وارد مغازه شدند. از یک جعبه پر از چیزهای بی مصرف سمسار یک انگشتر نقره ساده بیرون آورد. چند کلمه بر روی آن حک کرد و به بنایا داد. بنایا کتیبه را خواند، خردمندانه سری تکان داد و به قصر بازگشت.

سلیمان نبی انتظار داشت بنایا پشیمان و ناامید به قصر برگردد. بنابراین وقتی بنایا وارد شد و انگشتر را به او داد، پادشاه عقب نشینی کرد. با خواندن متن کتیبه آهی از سر تعجب کشید.

سلیمان نبی انگشترهای گران قیمت خود را خارج کرد و این انگشتر را به دست کرد. «این من بودم که نیاز به درس تواضع داشتم. این انگشتر به من یادآور شد که ثروت و قدرت زودگذر است».

 

منبع: www.professorsolomon.com

ترجمه اختصاصی جواهری بینا

برای مشاهده جدیدترین جواهرات اینجا کلیک کنید.

[metaslider id=25059]